سفارش تبلیغ
صبا ویژن













عاطفه و مسعود دو کبوتر عاشق

پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ به یکی از نگهبانان برخورد.گفت سردت نیست؟ نگهبان گفت عادت دارم. شاه گفت می گویم برایت لباس گرم بیاورند.شاه فراموش کرد که چه گفت!!!! صبح جنازه نگهبان را پیدا کردند که روی دیوار قصر نوشته بود: من سالها به سرما عادت داشتم.... وعده لباس گرمت مرا از پای در آورد...............................................(مراقب وعده هاتون باشین)


نوشته شده در چهارشنبه 92/6/27ساعت 10:30 صبح توسط همخونه نظرات ( ) |



کد قالب جدید قالب های پیچک